مکتب کپنهاگ بهمثابه چارچوب تحلیلی همکاریهای سیاسی ـ امنیتی تهران و دمشق (2020 ـ 2011)
2019
چکیده آوردگاه راهبردی غرب آسیا از سال 1390، بهدلیل شکلگیری جنبشهای مردمی و امواج آزادیخواهانه، شاهد تکانههای ژرف بنیانبرافکنی در قالب تحولات موسوم به بیداری اسلامی بوده است. از میان کشورهایی که تحولات مزبور را تجربه کردهاند، سوریه بهعنوان یکی از مهمترین مراکز ثقل ژئوپلیتیک غرب آسیا، به سبب آنکه هستۀ مرکزی و هرم تعادلی میان صفبندیهای قدیم و جدید منطقه بوده، مورد توجه قرار گرفته است. شایانذکر است، مدتها پیش از آغاز بحران سیاسی ـ امنیتی سوریه، تهران بهدلیل مباحث مرتبط با محور مقاومت و لزوم نقشآفرینی در راستای آرمانهای انقلاب اسلامی ایران و همچنین حفظ و تقویت متحدانش در سطح منطقه، جهتگیریهای خاصی را در رابطه با این سرزمین راهبردی که ازلحاظ جغرافیای سیاسی اهمیت خاصی را در حوزۀ غرب آسیا احراز نموده، در پیش گرفته است. با توجه به موارد مزبور، این مقاله با اتخاذ روش توصیفی ـ تحلیلی، درصدد پاسخ به این پرسش نوآورانه برآمده است که «کنشگری جمهوری اسلامی ایران در پرتو بحران سیاسی ـ امنیتی سوریه متأثر از چه مواردی است؟». فرضیهای که با توجه به پرسش فوق مطرح شده، ناظر بر آن است که متأثر از بحران داخلی سوریه و نوع کنشگری محور «غربی ـ عربی ـ عبری» و جدا از تجمیع ابعاد مدنظر مکتب کپنهاک که امنیت اقتصادی، سیاسی، نظامی، اجتماعی و زیستمحیطی سوریه را با چالشهای بنیادینی روبرو ساختهاند، امنیت منطقهای تهران نیز با تهدیدات ژرفی از جنس تضعیف محور مقاومت، شکلگیری منازعات گفتمانی، تشدید تنشهای فرقهای ـ مذهبی و همچنین گستردگی جغرافیای منازعه در سطح منطقه مواجه شده است. ازاینرو، تهران راهبرد اتحاد با سوریه را بهمثابه فرصتی میپندارد که از رهگذر آن میتواند ضمن بسط قدرت منطقهای و تقویت ضریب امنیت ملی، متعاقبا منافع ملی خویش را نیز ازطریق مقابله با گروههای دولتی و شبهدولتی مخالف با محور مقاومت، پیگیری نماید.
- Correction
- Source
- Cite
- Save
- Machine Reading By IdeaReader
0
References
0
Citations
NaN
KQI