بررسی تطبیقی کارکرد عنصر وصف در ساختار روایی رمانهای «العالم ناقصاً واحد» و «غنیمت»

2020 
در نقد ادبی جدید، بررسی کارکرد وصف در بافت داستان، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است زیرا وصف به عنوان یکی از تکنیک‌های گفتمان روایی، برای متن ضروری‌تر از روایت بوده و باعث انسجام و هماهنگی روشمندی در متون روایی می‌شود، دو داستان «العالم ناقصا واحد» اثر میسلون هادی و«غنیمت» اثر صادق کرمیار، از جمله داستان‌های معاصر عراق وایران در زمینة ادبیات جنگ هستند که نویسندگان آن‌ها در رمان‌های خود به شیوه‌ای هنرمندانه برای انتقال هدف ومضامین مورد نظر خود به مخاطب، از ابزار توصیف بهره گرفته ومضامین فلسفی وانسانی در خصوص مرگ وزندگی وجنگ را بیان کرده‌اند. پژوهش حاضر با روش توصیفی- تحلیلی وبر اساس مکتب ادبیات تطبیقی آمریکایی که به بعد زیبایی شناسی اثر می‌پردازد، و با هدف کشف کارکردهای وصف در ترسیم دکوراسیون داستان‌های مذکور، به بررسی تطبیقی کارکرد این الگوی روایی در ساختار این داستان‌ها (شخصیت، زمان، مکان) می‌پردازد. یافته‌های پژوهش، نشان می‌دهد که از آنجایی که داستان العالم ناقصا واحد تنها بر محور یک حادثة مشخص می-چرخد لذا وجه وصفی آن بر جنبه‌ی روایی‌اش غلبه دارد و در مقابل پرداختن به رویدادها و حوادث متعدد و مختلف در داستان غنیمت، باعث شده است که وجه روایی آن بر وجه وصفی‌اش غالب باشد. توصیف در داستان میسلون هادی، با کارکردهای شناختی، توضیحی و تفسیری، واقع-نمایی، زیبایی شناختی و نمادین حوادث داستان را پیش می‌برد اما در داستان غنیمت غالبا توصیفات موجود در داستان، کارکردی واقع نمایی و شناختی دارند. صادق کرمیار بر خلاف میسلون هادی در توصیف شخصیت‌ها، از فن لحظه پردازی استفاده کرده و آنچه
    • Correction
    • Source
    • Cite
    • Save
    • Machine Reading By IdeaReader
    0
    References
    0
    Citations
    NaN
    KQI
    []