تحلیل تغییرات کاربری/پوشش اراضی استان اردبیل با استفاده از سنجههای سیمای سرزمین
2020
پیشینه و هدف ارزیابی روند تغییرات کاربری اراضی و پوشش زمین منجر به ایجاد درک صحیحی از نحوه تعامل انسان و محیطزیست میشود. سنجههای سیمای سرزمین میتوانند به عنوان اساس مقایسه سناریوهای متفاوت سیمای سرزمین، یا شناخت تغییر و تحولات سیمای سرزمین در طی زمان باشند. استفاده از سنجههای سیمای سرزمین، ضمن صرفهجویی در زمان، ارزیابی زیستمحیطی پیامد فعالیتهای انسانی را به صورت تجمعی در کوتاه ترین زمان امکانپذیر میسازد. افزایش جمعیت در دهههای اخیر، پتانسیل بالای منطقه برای کشاورزی، افزایش سطح توقعات و تقاضای بیشتر برای کسب درآمد، پایین بودن نرخ اشتغال، مطرحشدن منطقه از نظر گردشگری، توسعه راههای ارتباطی و همچنین تصمیمهای نادرست در سالهای اخیر موجب تغییرات کاربری متعددی در سطح استان اردبیل شده است. با توجه به اهمیت اکولوژیکی منطقه، به نظر میرسد پژوهش تجزیهوتحلیل ارتباط سنجههای سیمای سرزمین با تغییرات کاربری/پوشش اراضی استان اردبیل در بازه زمانی سالهای 1987 تا 2015 راهی برای کمی کردن اثر این تغییرات بر سیمای سرزمین است. مواد و روش ها در این پژوهش از دادههای سنجنده TM لندست 5 (سال 1987) و سنجنده OLI لندست 8 (سال 2015) در یک بازه زمانی 28 ساله برای ارزیابی روند تغییرات کاربری/پوشش زمین استان اردبیل استفاده شد. به منظور ارزیابی صحت و اصلاح هندسی نقشههای کاربری/پوشش اراضی از نقشههای توپوگرافی 1:25000 سازمان نقشه برداری کشور استفاده شد. پس از تهیه نقشههای تغییرات کاربری/پوشش اراضی، سنجههای مربوط به کاربری/پوشش اراضی در سطح کلاس با استفاده از نرمافزار FRAGSTATS استخراج شدند. بهمنظور پرهیز از تولید اطلاعات اضافی، بر اساس مرور منابع و دانش کارشناسی، و با توجه به تناسب سنجهها با هدف مطالعه و توجه به همبستگی بین مفهوم آنها، مجموعهای سنجههای سیمای سرزمین مناسب و مرتبط با تغییرات کاربری/پوشش اراضی استخراج شد. سنجههای مساحت کلاس، درصد از سیمای سرزمین، تعداد لکه، میانگین اندازه لکه، تراکم حاشیه، بزرگترین لکه، حاشیه کل و تراکم لکه محاسبه و ارتباط آنها با تغییرات کاربری/پوشش به روش مقایسهای روند تجزیهوتحلیل شد. نتایج و بحث بیشترین تغییر در میانگین مساحت کاربری/پوشش و اندازه لکه در بازه زمانی 1987 تا 2015 (به ترتیب 75186 و 1164.35 هکتار) مربوط به مرتع با روند کاهشی است. با افزایش جمعیت طی سالهای اخیر و در نتیجه فاصله کم نقاط شهری و روستایی از همدیگر، ساخت و سازههای کم تراکم، توسعه شبکه حمل و نقل و رشد نواری یا خطی سبب شده که اندازه لکه کاربریهای انسانساخت در طول بازه زمانی موردمطالعه افزایش یابد. همچنین به منظور تأمین نیازهای معیشتی با توجه به پتانسیل اقلیمی منطقه شاهد افزایش اراضی کشاورزی با تغییر اراضی مرتعی در سراسر منطقه به خصوص در شمال (شهرستانهای پارسآباد و بیلهسوار) و جنوب (شهرستان خلخال) استان اردبیل هستیم، که موجب کاهش درصد مرتع (از 58.17 به 53.89 درصد) شده است. در واقع روند تغییر مراتع به سمت تکهتکه شدن است که سبب کاهش متوسط اندازه لکه و به عبارتی کاهش پایداری مراتع میشود. از سوی دیگر کاربری انسانساخت به طرز بسیار ناهمگون و نامناسبی در استان اردبیل گسترشیافته است که باعث افزایش مرز مشترک با لکههای طبیعی و در نتیجه افزایش نفوذ در لکههای طبیعی (جنگل و مرتع) و تخریب بیشتر آنها شده است. افزایش سنجه مساحت، بزرگترین لکه، حاشیه کل، تراکم لکه و تعداد لکههای پهنههای آبی در بازه زمانی 1987 تا 2015 به دلیل افزایش سدهای جدیدالاحداث در این دوره است. افزایش تقاضا و تمایل به تولید بیشتر و از سوی دیگر دسترسی به منابع آبی در این بازه زمانی، موجب تغییر مرتع به کشاورزی (زراعت آبی) و در نتیجه توسعه سطوح کشاورزی در منطقه شده است. از سوی دیگر با افزایش منابع آبی در استان بیشترین کاهش در بزرگترین اندازه لکه در بازه زمانی موردمطالعه در زراعت دیم اتفاق افتاده است. ارزیابی تعداد لکه نشان داد که بیشترین تغییر در طول بازه زمانی 1987 تا 2015 مربوط به کلاس زراعت دیم با روند افزایشی (2651 لکه) بوده است که با توجه به افزایش جمعیت در دهههای اخیر، پتانسیل بالای منطقه برای کشاورزی و افزایش سطح توقعات و تقاضای بیشتر برای کسب درآمد بوده که این افزایش بیانگر خردشدگی و وجود اختلال در سرزمین است که در نتیجه سبب کاهش اراضی جنگلی و مرتعی و افزایش اراضی کشاورزی شده است. بیشترین تغییر در تراکم حاشیه در بازه زمانی 1987 تا 2015 مربوط به مرتع با روند افزایشی (11.78 متر در هکتار) و کمترین تغییر در تراکم حاشیه مربوط به جنگل با روند افزایشی (0.06 متر در هکتار) است. مقایسه تراکم حاشیه نشان داد که گسترش اراضی انسانساخت و افزایش کاربریهای کشاورزی (زراعت دیم و آبی)، سبب افزایش تراکم حاشیه لکههای مرتعی شده است و حالت تکهتکه بیشتری را نسبت به سایر کاربریها داشته است. افزایش سطح کشاورزی در اثر پیوسته شدن لکهها به یکدیگر موجب کاهش سنجه تعداد لکه و افزایش سنجه متوسط اندازه لکه در اثر کاهش تکهتکه شدگی شده است. از افزایش تعداد لکهها در بازه زمانی موردمطالعه (از 20065 به 23802 لکه) میتوان نتیجه گرفت که در اثر دخل و تصرف انسان گرایش سیمای سرزمین در استان اردبیل به سمت ساختار ریزدانه است و تعداد لکههای انسانساخت مصنوعی و نیمهطبیعی افزایشیافته که منجر به کاهش اراضی جنگلی و مرتعی شده است. نتایج نشان داد که اراضی مسکونی و زراعی (کشت دیم و آبی) در بازه زمانی موردمطالعه روند تغییرات کاملا همسو داشته درصورتیکه روند معکوس با اراضی جنگلی و مرتعی دارد که میتواند ناشی از اثر مستقیم و شدت تأثیر حضور انسان در تعیین الگوی پراکنش مکانی انواع کاربری/پوشش اراضی باشد. نتیجه گیری با توجه به رشد کنترل نشده اراضی مسکونی و زراعی (دیم و آبی) در سالهای اخیر، برای جلوگیری از تخریب بیشتر و همچنین حفظ اراضی جنگلی و مرتعی پیشنهاد میشود آمایش سرزمین بر مبنای عناصر ساختاری و مفاهیم سیمای سرزمین انجام شود. تغییر در ساختار سیمای سرزمین در کاربریهای با درجات متفاوت صورت گرفته است و کمی کردن این تغییرات با استفاده از سنجههای سیمای سرزمین از مواردی است که میتواند به تجزیهوتحلیل الگوی تغییرات مکانی کمک نماید.
- Correction
- Source
- Cite
- Save
- Machine Reading By IdeaReader
0
References
0
Citations
NaN
KQI