مبانی هستیشناختی و معرفتشناختیِ اجتماعی رئالیسم انتقادی؛ با تأکید بر آراء روی بسکار
2019
هدف این نوشتار ارائه مبانی هستیشناسانه و معرفتشناسانه مکتب رئالیسم انتقادی است و سعی میشود نگرش این مکتب را در ارتباط با جهان اجتماعی و رویدادهای درون آن توضیح دهد و نشان دهد چگونه میتوان با استفاده از مبانی این مکتب به تبیین بهتر واقعیت اجتماعی دست یافت. اگرچه این مکتب از جهت هستیشناسی، رئالیست و از بابت معرفتشناسی، تفسیری ـ هرمنوتیک است اما انتقادهای جدی به این دو مکتب دارد و هر دو مکتب را به مغالطه معرفتی متهم میکند. از نظر رئالیستهای انتقادی ماهیت واقعیت اجتماعی دارای سه لایه واقعی، رویدادی و تجربی است که لایه واقعی همان مکانیسم بنیادی خلق و تحول واقعیتهای اجتماعی است که باید مورد تأکید و مطالعه محققین علوم اجتماعی باشد. این در حالی است که بیشتر تحقیقات اجتماعی محدود به کشف لایه رویدادی واقعیت اجتماعیاند. بسکار با ارائه روش پژوهشی Rrreic سعی در شناخت لایههای بنیادی تر واقعیت اجتماعی دارد و همچنین معتقد است انتقاد مداوم از یافتهها و تجارب انسانها از جامعه هم سبب دستیابی به معرفت معتبر میشود و هم امکان رهاییبخشی را فراهم میکند. در این مقاله با بسط این روش و استفاده از آن در تبیین یک نمونه از واقعیتهای اجتماعی کوشش میشود تا به این اتهام که رئالیسم انتقادی درحد یک مکتب فلسفی باقی مانده است و نتوانسته برای تحلیل رویدادهای اجتماعی روششناسی کاربردی ارائه کند، پاسخ داده شود.
- Correction
- Source
- Cite
- Save
- Machine Reading By IdeaReader
0
References
0
Citations
NaN
KQI