از لاکان تا مولانا (نگاهی لاکانی به سیر رشد روانی سوژه در آرای مولانا)

2012 
در دیدگاه پساساختارگرانه لاکان، سوژه پس از عبور از «سطح خیالی»، به «ساحت نمادین» قدم می‌گذارد و آنجاست که توهم‌های کودکانه فرو می‌ریزد و فرد دچار فقدان می‌شود. کودک پیوسته میل دارد به عالم کودکانه سطح خیالی رجعت کند و می‌کوشد با «ابژه‌های دیگری کوچک» به آن عالم یگانگی و اتحاد تقرب جوید. اما از آنجا که در ساحت نمادین، زبان بر انسان مسلط است و گریز از آن امکان‌پذیر نیست، چنین تقربی فقط تقربی نسبی و گذراست. آرای مولانا جلال‌الدین محمد بلخی درباره سیر رشد روان انسان را نیز می‌توان از گذرگاه این نظریه مورد توجه قرار داد. از دیدگاه مولانا، روح- که از سرچشمه و مبدأ اصلی خود جدا شده است- پس ازعبور از سطح خیالی، به این جهان (ساحت نمادین) قدم گذاشته است و پس از آنکه مدتی در این جهان سرگرم تعلقات دنیوی و گرفتار «زبان» می‌شود، درمی‌یابد که از اصل خود دور شده است (مهم‌ترین وجه تشابه نظر لاکان و مولانا نیز در همین تسلط زبان بر انسان است). درنتیجه، می‌کوشد به مبدأ نخستین خود تقرب جوید و با ابژه‌های دیگری کوچکی چون پیران و مظاهر الله، و دل و سماع عارفانه- که هرکدام نشانی از عالم مبدأ او هستند- به اصل خویش نزدیک شود. در این جستار، نگارندگان برآنند تا ابتدا سیر رشد روانی را از دیدگاه لاکان توضیح دهند، سپس این نظریات را در آرای مولانا بررسی کنند.
    • Correction
    • Source
    • Cite
    • Save
    • Machine Reading By IdeaReader
    0
    References
    0
    Citations
    NaN
    KQI
    []