اعتقاد عقلانی یا اعتقاد هیجانی؟ رهیافتی نو در آسیب شناسی آموزش حوزوی و دینی
2015
چکیده:
زمینه و هدف: آنچه در حال حاضر در فرایند آموزش حوزوی و دینی اتفاق می افتد تمرکز بیش از حد مدرسین، روی استدلالات منطقی ذهنی در راستای اصلاح ذهنیت ها و برداشت های نامناسب طلاب و آموزش پذیران و یا تمرکز بر حفظیات در راستای جمع کردن اطلاعات می باشد؛ که در واقع این شیوه های آموزشی همان نقطه های آسیب پذیری آموزش دینی و حوزوی می باشند، که موجب توجه به سطوحی از ذهن فراگیران می شوند که از عمق کمی برخوردار است و نتیجه آن می شود که یادگیری در دانستن مفاهیم و اطلاعات در رابطه با دین متجلی می گردد، بدون آنکه اعتقاد عملی یا احساسی در رابطه با آموخته ها در ذهن یادگیرنده ایجاد شده باشد. و فراگیران مانند اسلام شناسان غربی که عالمانی بسیار ماهر و مسلط، ولی بدون اعتقاد به آنچه آموخته اند، می شوند و به تعالیم دینی با سر و نه قلب آگاه می گردند و لذا بدان پایبندی عملی نخواهند داشت. این مقاله در راستای تبیین جایگاه اعتقاد عقلانی و اعتقاد هیجانی از دیدگاه نظریۀ نظام های فرعی شناختی متعامل (Interacting Cognitive Subsystems) جان تیزدیل در آموزش حوزوی و دینی می باشد.
روش کار: پژوهش حاضر، تحقيقي مسأله مدار و به دنبال پاسخ گويي به سؤالات چون 1. نقاط قوت و ضعف آموزش حوزوی و دینی در ايران كدامند؟ و 2. مطابق نظریۀ نظام های فرعی شناختی متعامل براي آموزش دینی و حوزوی چه راه كارهايي وجود دارد؟ می باشد. داده هاي مورد نياز از طريق مشاهده، بررسي اسناد و مدارك، و مصاحبه به دست آمده است.
یافته ها و نتيجه گیری: این مقاله به بررسی نحوه ی شکل گیری اعتقادات راسخ قلبی در سطوح بالای ذهن از طریق تحولات شناختی مطابق با نظریۀ نظام های فرعی شناختی متعامل می پردازد؛ و همچنین راهکارهایی را در راستای آموزش موثر حوزوی و دینی برای ایجاد باورهای قلبی دینی در فراگیران ارایه می نماید.
واژهگانكليدي:اعتقاد عقلانی، اعتقاد هیجانی، آموزش.
Keywords:
- Correction
- Cite
- Save
- Machine Reading By IdeaReader
0
References
0
Citations
NaN
KQI