تحلیل اندیشه مرگ و زندگی در شعر بلندالحیدری

2020 
بلندالحیدری یکی از معروف‌ترین شاعران نوگرای عراق و سیاوش کسرایی یکی از مشهور‌ترین شاعران نیمایی معاصر ایران است که هر دو در دورانی پر از آشوب می‌زیستند. از یک سو فضای سنگین استبداد ایران که تحت سلطۀ یک حکومت خودکامه اداره می‌شد بر اندیشۀ سیاوش کسرایی و از سوی دیگر وقوع جنگ جهانی دوم و حاکمیت رژیم دیکتاتوری بعثی بر تفکر بلند الحیدری تأثیر نهاد. این وقایع همراه با حوادث تلخ دیگر، به شدت بر مواضع سیاسی، اجتماعی و به ویژه نگرش آنها نسبت به مفهوم مرگ و زندگی در شعرشان اثر نهاده است. ازجمله، الحیدری در سروده‌های خود نگاهی منفی به زندگی دارد، به‌گونه‌ای که این بدبینی در نگاه او به زندگی و گرایش شدیدش به مرگ در شعر او هویداست. در این سو، کسرایی، نگاهی مثبت به زیست اجتماعی دارد تا جایی که حتی به هنگام بیان نابسامانی‌های اجتماعی، این خوش‌بینی در سروده‌های او، بازتاب دارد، هرچند که گاهی اوقات، فشارها و مشکلات اجتماعی و سیاسی زندگی، او را به گلایه و بیان ناخرسندی از زندگی وا می‌‌دارد. با این همه، کسرایی نسبت به الحیدری، نگاهی امیدوارانه به زندگی دارد. هر دو شاعر زندگی را ناپایدار و مرگ را به عنوان سرنوشت محتوم همۀ انسان‌ها تلقی کرده و تصویری ترسناک ازآن ارایه داده و آسایش خود را نیز در استقبال از آن یافته‌اند. پژوهش پیش رو، کوشیده است تا مضامین مشترک و همچنین، مواضع اختلاف این دو شاعر را، در زمینۀ دو مفهوم پرکاربرد مرگ و زندگی با ذکر شواهد شعری آن‌ها مورد بررسی قرار دهد.
    • Correction
    • Source
    • Cite
    • Save
    • Machine Reading By IdeaReader
    0
    References
    0
    Citations
    NaN
    KQI
    []